فرهنگ > ادبیات
- هوارد جیکابسن به حق جایزه بوکر امسال را دریافت کرد، اما نظرات درمورد دیگر رمانهای امسال متفاوت است.
کتی گست: پشت جلد رمان «بازیکن یک» نوشته داگلاس کاپلند، فرهنگ لغت کوچکی از واژگان و عبارات مندرآوردی مدرن آمده که به راحتی میشد عبارت «پارادوکس قابل درک نبودن تفکر کاپلند» را هم در آن جای داد، معنی این عبارت این است: احساس روزافزون تباهی در آدمهای کتابخوانی که متوجه میشوند آدمهایی که برایشان اهمیت داشتند و محترم بودند مدام نظراتی درمورد ادبیات بیان میکنند که با نظرات آنها در تضاد هستند.
هرچه بیشتر در دنیای روزنامهنگاری فعالیت کنی بیشتر متوجه این مسئله عجیب میشوی که نویسندگانی که خیلی دوست داری و تحسین میکنی سلایق ادبی کاملا متضادی با سلایق تو دارند. مثلا خیلی سخت است که ببینی بسیاری آخرین اثر کاپلند را دوست ندارند، رمان داستان چند آدم معاصر است که در فرودگاه گیر افتادهاند و زندگی خود را در زمینه بحث داغ قیمت نفت و برف و بورانی سَمی تعریف میکنند، داستانی بسیار کاپلندی که طرفدارانش را شیفته میکند، اما اگر با او آشنا نباشید از آن متنفر میشوید.
نقدی خواندم در مورد «آزادی» نوشته جاناتان فرانزن و منقتد درخواست یک هفته فرصت کرده بود تا از آسمان به زمین بیاید و درباره کتاب بیشتر توضیح دهد! من این داستان را، تمام 570 صفحه آن را خواندم، داستان چند آمریکایی آزادیخواه بداخلاق و خودخواه. و مثل دیگر خوانندگان منتظر بودم تا ذرهای برای والتر و پتی برگلاند و فرزندانشان اهمیتی قایل شوم، اما نشد که نشد. به نظرم اصلا ارزش 9 سال صبر از زمان «اصلاحات» رمان درخشان قبلی فرانزن را نداشت.
حرف صبر و انتظار شد، برنده بوکر امسال که با تمام وجود منتظرش بودم مرا سرخورده نکرد؛ «مسئله فلینکلر» یازدهمین رمان هوارد جیکابسن که شیرین و بامزه است. رمان تحلیلی تاثیرگذار و طعنهآمیز از مردانگی، دوستی و رنج است، رمان کوتاهی که گرما و شوخطبعی را همزمان دارد.
در فهرست نامزدهای جایزه بوکر رمانهای به یادماندنی دیگری به چشم میخورد، اگر «طوطی و الیور در آمریکا» نوشته پیتر کری که به درستی تحسین شد و دو رمان که نمیشود نادیدهاشان گرفت یعنی «بیوه باردار» نوشته مارتین ایمیس و «خورشیدی» نوشته ایان مکایوانز را کنار بگذاریم، «آواز بلند» نوشته اندرو لوی چیز دیگری است. این رمان داستان پرتنش آخرین روزهای بردهداری براساس اعترافات خانم جولی است، او که پیر شده به روزهای گذشته مینگرد. خانم جولی شخصیتی دوستداشتنی نیست اما فراموش کردنش دشوار است و القای لحن خصمانه و شرورانه او دستاورد بزرگی برای نویسنده است.
هفتمین رمان اما دونو به نام «اتاق» هم تجربهای تاثیرگذار است. هرچند رمان با تاثیر از داستان واقعی الیزابت فریتزل نوشته شده است اما موفق میشود به هدفش برشد و ترس از مکان هر مادر و فرزند معمولی را به تصویر بکشد. جک پنج ساله به همراه مادرش در سلولی کوچک و مبله زندگی میکند، آدمربا «رفیق جک» است که شبها ترس حضورش مادر را به لرزه درمیآورد. فرار آنها در آخر داستان و روبرو شدن جک با دنیا در دست هر نویسنده بیاستعدادی به فاجعه بدل می شد اما آنچه دونو خلق کرده در ذهن میماند.
اگر فهرست جایزه بوکر میتوانست یک نامزد دیگر را هم بپذیرد با علاقه تمام رمان درخشان «از قلم افتادگی» نوشته باربارا کینگسالور و برنده جایزه «اورنج» (جایزه ویژه نویسندگان زن انگلیسیزبان) را به «در اتاقی غریب» نوشته دیمن گالگو ترجیح میدادم. و البته رمان محبوب امسالم که با شخصیتی به نام «سرژ» و کودکی در خطر غرق شدن آغاز میشود؛ «دست درازی» نوشته رز ترمین است.
و اصلا هم به فکر «سی» نوشته تام مکارتی و نامزد جایزه بوکر نمی افتادم. رمانی که «تجربی» خوانده و با «اولیس» جیمز جویس مقایسه شد، اثری که شیوه رواییاش با اغلب داستانهای پرفروش در بیشتر فرهنگها و کشورها در تضاد است. شیوهای متفاوت با آنچه مکارتی «اومانیسم احساساتی» میخواند و درمورد آن گفته است: «اگر آن را به خاک نزنید چند نفر را ناراحت خواهید کرد.» بله!
چرا از رمان خارق العادههلن دانمور به نام «خیانت» در فهرست نامزدها خبری نبود؟ این اثر که دنبالهای بر «حکومت نظامی» رمان سال 2001 این نویسنده است ترس و پارانویا شهروندان روسیه دوران استالین را به خوبی توصیف میکند. دانمور در این رمان امور تصورنشدنی را به شکلی غریب واقعی جلوه میدهد.
دانمور هم از قدیمیهای دنیای ادبیات است، اما به دو جوان هم اشاره کنم، نیل بومان با اولین رمانش یعنی «باکسر، بیتل»، ترکیبی از رمان جنایی و علمی تخیلی نشان میدهد از بلاغت زبان آگاه و طنازی هم بلد است. «سنگ در رانش زمین» رمان درگیرکننده نوشته ماریا باربال هم شروعی امیدوارکننده است.
و در خاتمه چرا «هزار پاییز جیکوب دوزوئت» نوشته دیوید میچل برنده تمامی جوایز بریتانیا نشد؟ این رمان که داستانش در یک اداره پست در ژاپن سال 1799 میگذرد به خوبی نشان میدهد نویسنده در اوج دوران کاری خود است. میچل برای نوشتن این اثر چهار سال صرف تحقیق درمورد ژاپن قرن هجدهم کرد. بهشکی که خودش گفته برای نوشتن یک جمله ممکن بوده نصف روز وقت بگذارد. او به ریزترین جزئیات زندگی در آن زمان توجه کرده است، مثلا اینکه آیا مردها برای تراشیدن ریش از خمیرریش استفاده میکردند یا خیر. رمان 480 صفحهای «جیکوب دوزوئت» بهترین رمان سال است و میچل بهترین نویسنده دهه.
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2